انسان موجودی اجتماعی است همواره نیاز دارد به جمعی تعلق داشته باشد و به این دلیل است که از جامعه تبعیت میکند. اما این تبعیت اغلب ناآگاهانه و غیرارادی است و معمولا به پیروی از گروهی غالب. نمونههایش، فراوان است. تبعیت از رانندگان متخلف در خیابان، ایستادن در صفی که از همه شلوغتر است، همصدا شدن با گله و شکایت مردم از روزگار، بدگویی و مذمت به پیروی از جمع، تغییر لحن و گفتار مطابق با قالبهای القا شده از رسانهها و مواردی از این دست.
گفته میشود آنچه انسان را میسازد و از دیگران متمایز میکند، اصولی است که به آن پایبند است. این اصول میتواند مجموعهای باشد از باورهای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، سنتی، قومی و... که نقش چارچوب اعمال و افکار انسان را بازی میکند. پیروی از هر گونه اصلی نیازمند به کار گرفتنِ اراده و اختیار و به قول معروف «همت» است که آن هم از تواناییهای بارز انسان و وجه افتراقش با مخلوقات دیگر و البته کاری دشوار است. انسان هم طبیعتا کار آسان را به کار دشوار ترجیح میدهد. زیرا نیرویی در وجود انسان هست که به طور ناخودآگاه قوه اختیار را به دست میگیرد و اجازه نمیدهد که اختیار، ابزار عقل شود و آگاهانه به کار رود. این مانع که معرف حضور همگان است و نامهای مختلفی بر آن مینهند، نوعی انرژی است که از سختی و محرومیت گریزان و بینهایت راحتطلب و عجول است. این انرژی بازدارنده، به واسطه سختیگریزی و راحتطلبیاش به طور خودکار با هرگونه زحمتی هرچند اندک مقابله میکند و به علت بیصبری و عجول بودنش اجازه هیچگونه احتیاط و حوصله را به انسان نمیدهد. اما اگر «بخواهیم»، یعنی اگر اراده را به کار بگیریم، میتوانیم این سامانه خودکار را از حالت «خودکار» به حالت «دستی» درآوریم.
بگذارید به مثال تخلفات رانندگی مقاله قبل برگردیم. خیابان شلوغ است و راه مسدود. اولین واکنش ناخودآگاه راننده، احساس ناراحتی از این وضعیت است. دومین واکنش، بیقراری است و فکرِ فرار. نگاهی به دور و بر میاندازد و میبیند سمت مخالف خیابان خالی است. فرمان را میچرخاند و باعجله از سمت مخالف که البته حق عبور از آن را ندارد، خود را به جلوی صف میرساند. کمی غرولند از رانندگان دیگر میشنود ولی برایش اهمیت ندارد. بالاخره خودش را در صف جا میکند و در اولین فرصت از این وضعیت میگریزد؛ تعدی به حقوق دیگران! راننده تاثیرپذیر موفقیت ظاهری متخلف را میبیند؛ الگویی برای فرار. از او تبعیت میکند و مرتکب خلاف میشود. اما رانندگانی که در صف ایستادهاند و مرتکب خلاف نمیشوند، ممکن است به دو علت قانون را رعایت کنند. یا حوصله دردسر ندارند و نمیخواهند غرولند دیگران را بشنوند و احتمالا جریمه شوند یا اینکه اساسا معتقدند که قانون، قانون است و در هر شرایطی باید آن را رعایت کرد. معمولا افراد گروه دوم فعالانهتر عمل میکنند و اگر از دستشان برآید به نحوی جلوی عبور چنین متخلفانی را هم میگیرند. البته مسلما تشریح فرضی ما از این روندهای فکری قطعیت ندارد، فقط قصد داریم برای فهم بیشتر، با نگاه جزییتری به ماجرا نگاه کنیم، این کار به ما کمک میکند تا افکاری را که ما را به «تبعیت» وا میدارند بیشتر بشناسیم.
به ادامه مطلب مراجعه نمایید